(شعر)اندوه خفته می دهد آزارم

اندوه خفته می دهد آزارم

پاییز، ای مسافر خاک آلود

در دامنت چه چیز نهان داری؟

جز برگ های مرده و خشکیده

دیگر چه ثروتی به جهان داری؟

جز غم چه می دهد به دل شاعر

سنگین غروب تیره و خاموشت؟

جز سردی و ملال چه می بخشد

بر جان دردمند من آغوشت؟

در دامن سکوت غم افزایت

اندوه خفته می دهد آزارم

آن آرزوی گم شده می رقصد

در پرده های مبهم پندارم

پاییز، ای سرود خیال انگیز

پاییز، ای ترانه ی محنت بار

پاییز ای تبسم افسرده

بر چهره ی طبیعت افسون کار

( از شعر پاییز- دفتر اسیر)

(شعر)دوستت دارم

دوستت دارم 

" دوستت دارم "  را 

من دلاویزترین شعر جهان یافته ام

ادامه مطلب ...

(شعر)گریز و درد

رفتم، مرا ببخش و مگو او وفا نداشت

راهی بجز گریز برایم نمانده بود

این عشق آتشین پر از درد بی امید

در وادی گناه و جنونم کشانده بود

ادامه مطلب ...

(شعر)در لحظه

به تو دست‌می‌سایم و جهان را درمی‌یابم، 

 





می‌وزم، می‌بارم، می‌تابم.آسمان‌ام 

ادامه مطلب ...